!

!

بهزاد منفردها بخوانند ...لطفا!

دکتر علی شریعتی

  

این چند خط را از جلد اول کتاب اسلام شناسی دکتر علی شریعتی – درس های اول و دوم – رونویسی کردم، صرفا  جهت اطلاع بهزاد منفردهای عزیز و از همه شان خواهش می کنم که این متن را کامل بخوانند، امید که مفید فایده باشد.

 

 

... انسان یک انتخاب است، نبرد و تلاش و شناخت است، یک شدن همیشگی است، یک هجرت بی انتهاست، هجرت در خویش، از لجن تا خدا (هجرت انفسی).

و راهی که از لجن تا خدا کشیده شده است "مذهب" نام دارد. در اینجا روشن است که مذهب یعنی راه. مذهب هدف نیست، راه است و وسیله است.

تمام بدبختی ای که در جامعه های مذهبی دیده می شود، به این علت است که مذهب تغییر روح و جهت داده و در نتیجه نقشی که دارد، عوض شده است و این بدان علت است که "مذهب را هدف کرده اند". شما جاده را هدف کنید، گلکاری کنید و آسفالت و آذین کنید، صدها سال، نسل به نسل، روی این جاده کار کنید، جاده پرست شوید، معتقد به جاده شوید، آن را دوست بدارید، بدان عشق بورزید، تا چشمتان به آن افتاد یا اسمش به گوشتان خورد از شور و هیجان به گریه افتید، با هرکه چپ به آن نگاه کرد بجنگید، تمام وقت و پولتان را صرف تزیین و تعمیر و صاف و صوف کردن آن بکنید، یک لحظه آن را برای رسیدن به کار و زندگی تان ترک نکنید، همیشه بر روی آن قدم بزنید و کیف کنید و از آن گفتگو کنید و خاکش را به چشمتان بمالید و دوای دردتان بسازید و ... چه خواهید شد؟ گمراه! آری. همین راه راست و درست و حقیقی شما را از هدف باز می دارد و به جایی نمی رساند، در راه گم شدن از گمراه شدن بدتر است.

همین راه حقیقی و راسته و صراط مستقیم و هموار و مقدس که شنیده اید پیش از این هزاران تن را به مقصد رسانده است ولی شما را عمری است که متوقف نگاه داشته است، درست مثل کسانی شده اید که راه غلط و بیراهه گمراهی و آوارگی را انتخاب کرده اند.

چرا؟ چون شما راه را گردشگاه کرده اید، راه رفتن را، پارک مقدس، مزار مقدس، باشگاه ماندن ساخته اید. شیعه را نگاه کنید. امام – یعنی کسی که او را راه می برد و راه می نماید – شده است برای او یک ذات مقدس غیبی، یک اصالت و شخصیت فوق انسانی که فقط باید او را ستود و پرستید و عشق ورزید و از او تعریف و تجلیل کرد و دگر هیچ! مذهب و اصول و احکام و شخصیت های مذهب هدف شده اند، این است که کسی را به هدف نمی رسانند، نماز وسیله است، خود قرآن می گوید:"وسیله نهی از فحشا و منکر"، اما اکنون خود این حرکات و الفاظ خاص هدف شده اند و اینست که این همه پیچیده تر و حساس تر و تکنیکی تر شده است اما از اثر افتاده است.

به نظر من تصادفی نیست که تمامی اسامی و اصطلاحاتی که در فرهنگ اسلامی در تلقی های مختلف و نوانس های گوناگون برای دین به کار رفته است به معنی "راه" است، خود کلمه دین غیر از معنی هایی که از قبیل حکمت و خرد مقدس برایش قائل شده اند، به معنی راه هم هست و دیگر اصطلاحات همه: سلک، شرع، شریعت، طریقت، صراط، مذهب، است.

بنابراین مذهب راه است – راهی از لجن تا خدا – که انسان را از پستی و جمود و جهل و زندگی لجنی و خوی ابلیسی، به سوی بلندی و حرکت و بینایی و زندگی روحی و خوی خدایی می برد. اگر برد مذهب است و اگر نبرد، یا راه غلط رفته ای یا غلط راه رفته ای! و این هردو یکی است! و این است که می بینیم مسلمان هم مثل کافر، شیعه هم مثل سنی، هیچکدام راه به جایی نمی برند.

ممکن است بگویید: اما غیر مسلمان ها که به نسبت وضعشان الان بهتر اند و شیعیان وضعشان از غیر شیعیان بهتر نیست.

راست است. کسی که راه غلط رفته، اگر درست راه برود زودتر ممکن است راه درست را بیابد تا آنکه در راه درست غلط راه می رود. آن که راه دورتری رفته به جایی می رسد، گرچه دیرتر، اما کسانی که راه راست را می روند، اما غلط راه می روند و یا مثل ما پس پسکی راه می روند یا اصلا نشسته اند و در فضایل این راه مباحثه می کنند یا قدم زنان گردش می کنند و سرشان به خودشان بند است، از آن هردو بدبخت ترند چون هزار و یک دلیل دارند که بر صراط مستقیم اند و بر حق، و هزار و یک نمونه و شاهد که پیش از این، رهگذران این راه به منزل رسیده اند و راست هم می گویند و با این همه دلیل و آیه و یقین و اطمینان، دغدغه عقب ماندگی و در نتیجه شک در خویش و تلاش برای آنکه کاری کنند و خود را عوض کنند و ببینند که عیب و علت کجا است، ندارند. این است که گاوپرست از خداپرست جلو می افتد و مؤمن خدا خبر هم نمی شود.

علی به هزار و یک دلیل از عمر بهتر است و این، شیعه علی را – اگر روزگارش از عاقبت یزید  هم بدتر باشد – خاطر جمعی و یقین و غروری می بخشد که بلای جان او می شود و جان مردم! نه حرف کسی را گوش می دهد و نه در کار خود شک می کند. می بینیم که علی هست و راه علی هست و او هم در راه علی هست، اما آنها که گمراهانند از او پیش افتاده اند و حتی شیعه علی را شیعه خود کرده اند! چرا؟ راه علی، گردشگاه شیعه اش شده است و "امام" بت شده است و مجسمه زرین و مقدسی که در قلب گردشگاه نصب کرده اند، نه علامتی بر سر راه  و پیچ و خم ها تا جهت را به او بنماید.   

نظرات 9 + ارسال نظر
یاس دلتنگ یکشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:56 ب.ظ http://yas-deltang.mihanblog.com/

سلام.وبلاگ قشنگی داری مطالبت هم زیباست.دوست عزیز منم خوشحال میشم بهم یه سر بزنی و نظرتو درمورد شعرهام بگی.

غزل یکشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:54 ب.ظ http://www.hashti.blogfa.com

خوب شریعتی است دیگر.همان کسی که بزرگترین روشنفکر دین پژوه تاریخ ایران است .کسی که درباره دین اسلام نه به عنوان یک مسلمان بلکه به عنوان یک انسان بی طرف و خارج از دین مورد مطالعه قرار داده و با یقین وارد اسلام شده.


بدترین درد انسان امروزی گمراهی است .اینکه راه را اشتباه میرود و یقین دارد که درست است.

***
والا این راه حقیقت یابی اونقدر سخت است که انسان همین که بتواند تا آخر عمرش راه خودش را پیدا کند شق القمر کرده ، هدایت بقیه پیشکش وجود نازنینان.

بهزاد منفرد دوشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 05:20 ب.ظ http://behzad900.blogsky.com

ممنونم از اینکه این پست و خطاب به من نوشتی همین که خواستی کمکم کنی که به این راه که رهگذرش شریعتی است فکر کنم جای قدردانی دارد .

گفته بودی که درست نوشته های مرا درک نکردی درستش هم همین است زیرا می بایست هر چیزی که می فهمی را باور کنی نه بیشتر درباب این نوشته از شریعتی باید بگویم که نویسنده راوی است و بی طرف و قلمنگاری که زندگی را شرح می دهد وظیفه بزرگی را به دوش دارد و آن وظیفه خود شناسی است دکتر شریعتی در باب مذهب نوشت و بزرگ شد . و نوشته هایش درک واقعی مذهبی است که خود روزی باورش داشته و بعد نوشت تا اینگونه باورش داشته باشد. خوب و بد یاد دادنی نیست یاد گرفتنی است . و کتاب آموزشش تحمیل خواسته های بدو خوب از جانب اموزگارش می باشد . من این راه و انتخاب نکردم هیچگاه به دیدگانم بی محلی نکردم! و وسیله ها را کنار گذاشتم تا آن حسی را باور کنم که از زمان تولد در مکانیزم علمی روحم ثبت شده بود خدا همیشه در کنار هر انسانی است و نامش متغیر و موجودیتش نا معلوم و مهم این است که هست ، از هستی ها نباید سخت گفت زیرا خدا هست و هدفش خود بودنمان بوده و هست ، خواسته هایمان چه بد و چه خوب از آن همان ذهنی است که در تمامی افراد مشترک است . هیچ انسانی نمی تواند خدائی که خود درک کرده را به دیگری نشان دهد زیرا خدا درکش مختص ذهن ما در باور هدیه ای است که از اغاز داریم.

امیدوارم این بحث ادامه پیدا کند!


سلام بهزاد جان
شرمنده از اینکه دیر جوابتو میدم. یک خورده کار داشتم.
باید بگم خداوند چیزی رو بر ما تحمیل نکرده، مگر آفرینشو که برای این موضوع هم بعضی ها بیان میکنن که ما قبل از متولد شدن، انسان شدن رو با تمام سختی ها و آسانی هاش پذیرفتیم! که حالا چون این مورد زیاد مستند و قابل بحث نیست، من هم داخلش نمیشم.
من از شما سوال دارم؟ این مکانیزم علمی روح شما از کجا تغذیه شده که الان به شما القا میکنه، «خدا همیشه در کنار هر انسانی است و نامش متغیر و موجودیتش نا معلومه و مهم اینه که هست»؟!
غیر از اینه که شما این نظریاتتونو بر اساس یک سری مطالعاتی که انجام دادید عنوان می کنید؟ مگر اینکه بگیم شما در طول عمر بیست و چند سالتون اصلا مطالعه نداشتین!! که این هم حرف خنده داریه!
به من بگید... اگر بهزاد منفرد تمام این بیست و چند سال عمرشو به جای زندگی تو شهر و استفاده از امکانات گونانگون و متنوع، داخل یک غار در دورترین و بکر ترین نقطه دنیا می گذروند آیا باز هم همین بهزاد منفرد فعلی بود؟!!
پس هر انسانی آینه و منعکس کننده محفوظات و معلومات درونیشه که مسلما این اطلاعات ناشی از مطالعات و مکاشفات و تجربیات اون فرد در طول عمرشه! اگر حرف شما مبنی بر مکانیزم علمی روح صحیح می بود، پس می بایست هر انسان ماقبل تاریخی هم برای خودش یک مارکس و نیچه و هگل و شریعتی و... میشد!! درحالیکه اینطور نبوده و انسان با گذشت زمان و طی تاریخ و کسب دانش و تجربه از پیشینیان موفق شد در هر دوره تئوری های جدیدی رو در مورد زندگی پایه گذاری کنه که اگر دقت کنی متوجه میشی پایه گذاران این اندیشه ها و مکاتب همگی انسان هایی اهل مطالعه و اندیشه گر بودن و برای مثال عباس آقای سبزی فروش سر کوچه مادربزرگ من نبوده!!
پس قرآن هم در این بین و در ادامه سایر کتب آسمانی و به عنوان تکمیل کننده اونها بر محمد نازل شد تا راه و روشی جدید تر و کامل تر برای زندگی بهتر ارائه کنه.
از این که بگذریم، به هدف خلقت که اشاره کردی میرسیم. که«از هستی ها نباید سخت گفت زیرا خدا هست و هدفش خود بودنمان بوده و هست»
سوال؟ اگر حرف شما درست باشه و هدف از خلقت صرفا چند سالی زندگی کردن و بعد مردنه، پس چرا این مقدار به خودمون سختی بدیم! مثلا اگر مشکل مالی داری و در عوض ترسی از مردن و آخرت نداری و تنها ترس تو تنبیه و جزای همین دنیاست، به تو پیشنهاد می کنم در اسرع وقت به یک بانک یا طلافروشی حمله مسلحانه بکنی و یا از دیوار خونه مردم بالا بری و تا چندین سال در راحتی و آرامش زندگی کنی!!!
مخصوصا اگر آدمی باشی که خورده شیشه هم داشته باشی!!
در ادامه...
«خواسته هایمان چه بد و چه خوب از آن همان ذهنی است که در تمامی افراد مشترک است .»
اتفاقا دکتر شریعتی به این سوال شما جواب جالبی دادن و او جهان بینی توحیدی است. شریعتی میگه در جهان بینی توحیدی بر خلاف سایر جهان بینی ها از جمله ثنویت، تثلیث، کثرت گرایی و ... خداست که حرف اول و آخرو میزنه و خدا هم سراسر خوبی و نیکیه و بدی در خدا راه نداره و منشا این بدی ها شیطانه که به قول شریعتی او هم برای گمراه کردن انسان ها از خدا دستور میگیره!
پس بر خلاف گفته شما خواسته های بدمون منشا الهی نداره. و همین موضوعه که دلیله اختلاف منش در انسانهاست. که باعث میشه ما یک نفر رو خوب و یک نقر رو بد خطاب کنیم. مثلا یک قاتل زنجیره ای در کل موضوع، هم از دید من و هم از دید شما یک انسان گناهکاره. حالا ممکنه تو بعضی جزئیات گناهکاری این فرد باهم اختلاف نظر داشته باشیم. مثلا شما میگید فلان آدمو که کشت حقش بود ولی من همچین نظری ندارم! و در عوض در مورد سایر گزینه های کشته شده با هم اتفاق نظر داریم!!! (مثال در این باره بسیار زیاده!!!)
و در آخر...
«هیچ انسانی نمی تواند خدائی که خود درک کرده را به دیگری نشان دهد زیرا خدا درکش مختص ذهن ما در باور هدیه ای است که از اغاز داریم»
قبلا هم گفتم، ادراکات ما ناشی از دریافت های ماست که دریافت های ما هم یا بر اساس مطالعه و یا تجربه بدست میاد. این یعنی فهم و دانش وراثتی نیست بلکه اکتسابیه.
و این جمله آخر شما( خدا درکش مختص ذهن ما در باور هدیه ای است که از اغاز داریم) دقیقا مخالفه با این جملتون «خوب و بد یاد دادنی نیست یاد گرفتنی است». شما در جمله بالا به ارثی بودن فهم و شعور اشاره کردید در حالیکه در جمله آخر به اکتسابی بودن آن.
ممنون که بحث میکنی! این خیلی عالیه

دزموند سه‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:52 ب.ظ http://seah.blogfa.com

سلام .......... خوبی ؟
ببخش دیر اومدم خودت میدونی که چند وقتیه کم یاب شدم ........
من هیچ وقت نظری در باریه گفته هایه استاد شریعتی ندارم چون جز کمال در گفتار و علم هیچ نیافتم ............
با ارزویه بهترینها ...........
دزموند
پ.ن: دوربینتو کی میاری پس بریم سراغشون ....
خبرای داغ موندها ...........
مطلب خبر نگار و یک شب در خیابانهایه شهر رو اماده کردم برای عکس هم مطلب انتقادی دارم ....
من فیلتر میشوم احتمالا ......

بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه حاج آقا دزموند!!
می گفتین جلو پاتون شغالی چیزی می کشتیم قربان!!
شما امر بفرمایید، بنده فی الفور، دوربین به دست در خدمتم!

بهزاد منفرد پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:03 ب.ظ http://behzad900.blogsky.com

سلام ممنون از اینکه می بینم فردی جملاتم را اینگونه با جوابی منطقی پاسخ می دهد.

مطمئنا منظورمو متوجه شدی که اینگونه جوابم را دادی به یاد داشته باش که من مخالف رد کردن فرضیه ها و اثبات شده ها هستم. همیشه!
زیرا زبان حال زبانی است که همیشه از روی باور بیان خواهد شد و همیشه عملی را انجام می دهیم که به آن باور داریم و این عمل مختص همه ماست . هیچ کس در این دنیا اشتباهی مرتکب نخواهد شد مشکل از آنجاست که در ۳۰ سالگی می فهمیم که کاری که در ۲۰ سالگی انجام دادیم اشتباه بوده و در ۲۰ سالگی انتظار داریم اشتباه را به میزان تجربه مان در ۳۰ سال بفهمیم
. اما خوب در اینجاست که خوب و بد را نمی توان یاد گرفت زیرا بدو خوب تعریفش قانونی است بلکه کار بد عکسلعمل بدبه همراه دارد و کار خوب نیز به همچنین مثلا شما خودتو از یه ساختمان بنداز پائین وقتی می افتی یا میمیری یا زنده می مونی و درد می کشی از این به بعد عملی که باعث لطمه به خودت بشه انجام نمیدی و بهش می گی کار بد . حتی اگر یک انسان در این دنیا بود این موضوع را متوجه می شد .
پس بدو خوب از آغاز در مکانیزم روحی انسان همراه است! حس هفتگانه ای که انکار نشدنی است .

<<پس قرآن هم در این بین و در ادامه سایر کتب آسمانی و به عنوان تکمیل کننده اونها بر محمد نازل شد تا راه و روشی جدید تر و کامل تر برای زندگی بهتر ارائه کنه. >>

اعتقاد شخصیم بر این است خدا بین بنده ها فرقی نخواهد گذاشت و خدا چیزی نیست جز ذهن ما از برای تعریفش برای ادامه زندگی و دین دستمایه ذهن فردی که القاء کننده ذهنش به دیگری است زیرا اساس دین شناختن خداست و عملش دور کردن انسانها از یکدیگر .
دین انسانها را از یکدیگر جدا می کند و خدا آنها را بهم وصل می کند . با این حال من قصد رد کردن باور انسانهای مختلف را ندارم زیرا همانطور که آنها هدفی از اراه ذهنشان به شیوه های مختلف داشتن من هم دارم پس ما همه در یک فضا هستیم و همه راهی جز مردن نداریم.

با شما کاملا موافقم که هرکاری در این دنیا انجام دهیم حاصل تجربه است که از قبل داریم اما همانطور که قبلی داریم بعدی هم داریم که تجربه قبل خواهد آن را معماری کرد حال سوال اینجاست حال و امروز من بین دو تصمیم گیر می کند؟

خیر حال کاری انجام می دهد که می خواهد درست و غلط .
داورش دیگران نیستند بلکه زمان پس از حال است که به ما نشان می دهد .

من از بچگی به برنامه نویسی علاقه داشتم وقتی در زبان های متعدد برنامه نویسی درحال رسم یک هدف هستیم اولین کار ایجاد شرط هاست

<?php
if god =mymind echo nice
else
god = 0
or
god = evrything
?>

ما دارای برنامه ای هستیم که توسط x نوشته شده , هیچ برنامه ای در دنیا وجود ندارد که برنامه نویسش را بشناسد زیرا هدفش انجام خواسته برنامه نویسش می باشد .

ما در اصل مترسکانی بیش نیستیم و من باور دارم حتی اگر مترسکی در مزرعه ای بودم عاشق کلاغ ها نشوم زیرا مزرعه از بین خواهد رفت.

بیشتر باهات دوست دارم آشنا بشم ای دی من در یاهو اینه pe.ji
خوشحال شدم !

کاکه تیغون دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:13 ق.ظ http://www.kaaka-taighoon.blogfa.com

ای عزیز
لطفاً در مسلمانی ما شک نکنید!

ساسان شنبه 10 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:51 ب.ظ

«هزار و یک نمونه و شاهد که پیش از این، رهگذران این راه به منزل رسیده اند» چرا این مرشد شما علی شریعتی برای نمونه نام یکی از این ها را که از راه مذهب رفته وبه مقد رسیده اند نام برده وکارنامه اش وخدمتش را به بشریت عیان ننموده این فرزند مذهب هنوز نمی داند خداوند هیچ گاه چیزی بنام مذهب ارئه نکرد وهیچ پیامبری ادعای مذهب نکر بلکه اعادی دین کرد ومذهب زاده تقابل اندیشه های منفعت جویانه مومنین به دین پس از مرگ بنیانگزاردین است مسیح یک آیین ارائه نمود محمد یک دین اشاعه داد در زمان محمد مذهب کجا بود ؟ دوست من ابتدا باید تو در مورد خود شریعتی منش ونحوه حضور وی در دانشگاه سورین وچگونگی کسب مدرک به اطلاعات موثق ومستند رجوع کنی بعد از این آدم که بعلت هیجانات ورجوع چشم بسته جوانان در سالهای اواخردهه 40ونیمه اول دهه 50 که ناشی ازفضای بسته وبود دچار یک نوع خود شیفتگی شده بود ودر کنار تفکر چپ حاکم در ذهنت قشر روشنفکر وجوان با مطرح کردن گفته های بسیار متحجرانه اما در قالب خطابه های آتشین واژگانی وگل بلبلی شوری تازه آفرید تا شعورنسل جوان را به قهقرا ببرد وعجا که چه خوب از پس این کار برآمد .نگاهی به کتاب شیعه حزب تمام (البته ایشان درحیات خود کتاب ننوشت خطابه های وی پس از انقلاب ومرگش از نوار پیاده شد وکتاب گشت ) مراجعه کن تا ببینی که می شود در سوربن پاریس درس خواند اما کتابی نوشت که گویی از نوسینده اش از تاریکترین حجره های مدارس علمیه قم ونجف سر برآورده است .

kimiagar18 سه‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:44 ق.ظ http://kimiagar18.blogfa.com

من از شریعتی خوشم نمیاد!شاید بخاطر اینکه با هم تضاد عجیبی داریم

kimiagar18 سه‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:56 ق.ظ

اها فهمیدم شاید یه دلیلش تندرویش باشه که به دلیل بعضی تهذیب های انجام نشده اتفاق میفته و ادم رو از حقیقت دور میکنه .البته مسلما ایشون چیزهای خوب هم دارن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد